Arciné

شعر و روزها

Arciné

شعر و روزها

اقامت در کتابی که وقتی می خواندم به خوبی خواب در ایوان بهار بود

 

این پیراهن

به طرح شانه های تو دل باخت

به رخت آویز تبعید شد

بی تن شد و

مرد

حالا تو عریانی

و نمی دانی

قرار است به آغوش من تبعید شوی

بی تن شوی

وبمیری

نظرات 7 + ارسال نظر
آویشن پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:29 ق.ظ

عریانی مضمون سازه مثل زن

خب به هر حال اقسام وانواع تیکه ها داره انداخته میشه! واونهم فقط از حیث تماتیک!
این که مثلا لحظه های شاعرانه ارزشمند هستند به کنار! لا اقل یک کم فحش ناموسی بیشتر آدمو شاد می کنه! والسلام

بایا جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 05:41 ب.ظ http://baya.persianblog.com

وااااااایییی!!!! پسر این بد شعره!!!! وای!!! ای وای!!!!!!

بایا دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:38 ب.ظ http://baya.persianblog.com

بوی یاسی می‌شنوم که از دوردست‌ها می‌آد.. چه لطیفی تو خرس گنده؟ :))

آویشن سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 09:34 ق.ظ

تیکه.....؟! ببین من نمیدونم چه اتفاقی برای کلماتی که به کار می برم می افته به هرحال..........دقیقا کلماتی رو نوشتم که بعد از خواندن شعرت به مغزم خطور کرد. چیزی که من همیشه راجع به تو فکر می کنم اینه که تو شعر نابی داری .همین!

میثم قهوه چیان چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 08:25 ب.ظ http://harkatt.blogfa.com

خوب بود
بابا فحش ناموسی
شاد باشی

تارا چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 06:09 ب.ظ

خلاص می کنی آدمو ! خیلی خوب بود!

هیچ دوشنبه 29 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 02:37 ب.ظ

اه مردمکهام یه جوری شدند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد