Arciné

شعر و روزها

Arciné

شعر و روزها

چی؟

 

 

این جیمز بلانت چقدر داره هی هر روزبه قلب من نزدیکتر میشه ! چقدر نازه ٬ احساس محشری بهش دارم! یه ذره منش مصنوعی توش نیست! از این عوالم شو بیزنسی!

خدا به تو برکت عطا کنه جیمی!

علاوه بر این اسباب کشی کردیم به مسکونی جدید ٬ نور گیر و پر پنجره! می خوره زود زود توش شعر بنویسم! از قراین اینطور بر میاد. تی ته هم  خوشحاله!دیروز اینجا  چارلی و کارخانه شکلات سازی رو دیدیم ! خیتی خیلی عالی! بی شک اگه توی بچگی این فیلمو می دیدیم  تاثیر مهیب و مبهمی رومون می ذاشت ! طوری که حالا حالا ها در گیرش بودیم! دلم می خواد یه چیزه مفصل در باره اش  بنویسم. مامان تی ته وسطای فیلم می گفت  فیلمش مال بچه هاست! دلم می خواست بهش بگم : اگه فیلم همینه  اگه بچگی اینه  نمی خوام دستام   گیلاسو بچینه (اشاره به فیلم موسیو کیارستمی) القصه! این شخصیت چارلی توی این فیلم واقعا پسر خوبی بود! احساس محشری بهش دارم !

امروزظهر یه سری مجله ی فیلم و تندیس وگلستانه رو  که نمیخواستیمو جای این که بندازیم توی آشغالی٬ گذاشتیم دم در خونه تا اگه کسی خواست برش داره ببره!  غروب که از خونه بیرون میرفتم جالبه  مجله ها رو دیدم پاره و ورق ورق همه جا پخش و پلا!  کار بچه های کوچه بود  چارلی بهم گفت! یه سیگار روشن کردم  و به وضوح جیمز بلانتو ته کوچه می دیدم که در حال زمزمه کردنه یه آهنگ در ستایش فناوری پیشرفته هسته ای بود! میخوایم پنج شنبه بعدی گیلاس نذر ی تو ساختمون پخش کنیم!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد